دختر و تو ، "شرمنده ساعت چند" اول ساعت حدودا چار با لبخند اول
آدرس ، شماره ، قاصدک ،یک تکه کاغذ چشمک ، همان کاری ترین ترفند اول
عاشق شدن در یک قرار زیر باران کلی رمانتیک شد نمای بند اول
مادر ، پدر ، بی دردسر ، یک زوج خوشبخت فعلا مبارک باشد این پیوند اول
اما سه ماه بعد در کوران تقدیر هی رو به تلخی می گذارد قند اول
دکتر : ببین خانم تمام مشکل آقاست باید بمانی در کف فرزند اول
تا کی بمانم در کف فرزند اول ؟ از چشم زن افتاد ارادتمند اول
از کار بر می گردی و یک کفش مشکوک آقای خوشتیپی و سانسور ... ، گند اول
اجسادشان را می بری تا خارج از شهر اما پلیس و میله های بند اول
آقای قاضی حقشان این بود ! – ساکت حکم تو اعدام است تا مانند اول
ساعت حدودا چار باشد ، پای یک دار لعنت بر این "شرمنده ساعت چند" اول
شعر از عظیم زارع
نویسنده: مهیار موفق(پنج شنبه 87/6/7 ساعت 12:33 عصر)